چهارشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۹۴

قدم هايم را به من بده، 
همهي جاده ها مال تو؛

رنگت را از من بگير، 
تمام اشتياق من 
...
فداي رفتنت
فداي نبودنت
فداي نخواستنت

اين روزها...
نه جاده ها از آن منند و نه جان من به فرمان من
عدل همين روزهاي خراب؛

نمي دانم حق باكيست با دل من يا با خواست تو
اما مي دانم
سایه ها آنقدرها هم سیاه نیستند!
همهاش تقصير خورشيد است.

چاره چيست جان من؟
تسليم.