یکشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۴

قدرت تفكر و زبان

حدود بيست روز ديگه مجمع عمومي داريم. حدود سيصد تا شركت بايد بيان، راي بدن كه هيات مديره و بازرس خودشون رو براي دوسال آينده انتخاب كنن
تا اينجاي قضيه خيلي موضوع خاصي وجود نداره 
مجموعه اي نامه، دعوتنامه، قانون و آيين نامه و به قول جديدي ها " راي زني" و " لابي" و اينا كه همه با هم برسيم به بيست روز ديگه...
اين وسط
ماست هيچكس كه ترش نيست
همه هم همه چي مي گن 
پشت هم
درباره هم
با هم 
گروهي 
تكي
ائتلافي
با دلخوري
با خشم
با بغض
با احتياط
بي احتياط
با متلك 
بي متلك
گوشم پر حرفه اين روزا

خاصيت همه ي انتخابات همينه 
اينكه موج ايجاد مي كنن تو جمع...
اما به نظر من اين موقع هاست كه ميشه آدما رو شناخت.

امروز با كسي صحبت كردم كه عمري رو پاي كار تشكلي گذاشته و به قول خودش سي چهل ساله روزي ده دوازده ساعت كار مي كنه و دستي بر قلم داره و تئوريسينه
بين حرفاش داشت سعي مي كرد به من بگه با نبودن و حذف فكر قصد داره فهم ايجاد كنه و بايد تو اين جمع زلزله بياد و بايد از نو ساختش چون اوني نشده كه از روز اول مي خواستن بشه

چي مي شد كرد جز تلاش براي درك كردن و گوش دادن ؟؟؟ 
فقط قضاوت نكردم چون تو اين ده سال ديدم كه خيلي ها دم از كار گروهي و اتحاد زدن اما در نهايت نفع شخصيشون تنها شناسه كاريشون بوده و مي فهميدم از چي دلخوره 
سختيش مثل موقعيه كه آدم بچه بزرگ كنه و بچه بيفته دست نااهل
(مثال بهتري به ذهنم نرسيد)
من ِسي و چند ساله تنها سعي كردم بهش بگم روش حذفي مال موقعيه كه جراحي آخرين راه باشه اما نه تا وقتي كه به قدرت و تفكر و زبان باور داشته باشيم