شنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۹


چرا هراس ِ گفتن داری ؟
تو شعری
که دیگران خواهند گفت
و سینه به سینه می روی
بی آنکه برای کسی خوانده شوی
لازم نیست چیزی ببینی
مثل خوابی تو
که دیگران می بینند
خوابی که نه تعبیری دارد
و نه حتی می شود برای کسی باز گفت
در فکر راز ها نباش
چشم های تو کتاب ِ گشایش ِ همه ی رازهاست ؛
مردمان
بعد از چشم های تو
دیگر از پی استعاره و کنایه نمی روند ؛
بعد از تو دیگر
هیچ رازی در میان نیست