یکشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۹

ما فقط زماني نفس مي كشيم كه از راه منظوري مشترك و بيرون از ما با برادرانمان در پيوند باشيم. و تجربه نشان داده است كه دوستي آن نيست كه در هم بنگريم بلكه آن است كه در يك راستا نگاه كنيم. ما زماني باهم رفقيم كه كمرهامان به يك طناب به هم بسته باشد و رو به يك قله صعود كنيم و يكديگر را بر آن بازيابيم. وگرنه چرا در عصر آسايش از تقسيم واپسين توشه خود در بيابان چنين به ژرفي شادكام مي شويم؟...شايد از همين جاست كه دنياي امروز رفته رفته در پيرامون ما ترك مي خورد و از هم مي پاشد. هر كس از شور آييني شعله ور است كه اين شيرينكامي نام را به او نويد ميدهد. ما همه با گفته هايي متضاد هيجان‌هاي واحدي را بيان ميكنيم.وجه افتراق روش هايي است كه زاده استدلال ماست و نه هدف هاي ما. هدف يكي بيش نيست...حقيقت براي انسان همان است كه او را به مقام انسانيت بالا مي برد... براي درك انسان و نيازهايش و شناختن جوهر وجودش نبايست حقيقت‌هاي متقن خود را در برابر هم بگذاريد. بله شما حق داريد...همه حق داريد.

زمين انسانها
آنتوان دوسنت اگزوپري

پ ن1:
.هيچ توضيحي بر اين همه زيبايي برازنده نيست

پ ن2:
دنياي غريبي داريم و خودمون هم ادم هاي غريبي شديم. ما هميشه مي دونيم كه توزندگي چي نمي خوايم. اما نمي دونيم كه واقعاً چي مي خوايم.