جمعه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۹

گربه‌ای با مهر
به گنجشكی نگاه می‌كند.
حس می‌كند كه چقدر زيباست
چقدر جذاب است
می‌خواهد پرنده را نوازش كند
در دهانش بگيرد
با پنجه‌ها لمسش كند
دستش را دراز می‌كند...
اما پرنده پرواز می‌كند
و گربه
غمش را در صدايش می‌ريزد
بخاطر ناتوانی در اثبات عشقش.
و پرنده آواز می‌خواند
دور از او
دور، دور،
دورتر.

فرانسوا داويد