دوشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۹

آن کس که تنها زندگی می‌کند و با وجود این مشتاق است گهگاه پیوندی برقرار کند، آن کس که با در نظر‌گرفتن تغییر ساعات شبانه‌روز، دگرگونی‌های آب و هوایی، و مناسبات شغلی و مسائلی از این نوع خواهان آن است که سهل و ساده بازویی ببیند که بتواند به آن بیاویزد ، چنین کسی نمی‌تواند مدت درازی بدون پنجره‌ای روی به خیابان سر کند. اما اگر وضع او به گونه‌ای است که در جست و جوی چیزی نیست، خسته و ملول به کنار پنجره آمده است، چشمانش میان آسمان و جمعیت بالا و پایین می‌رود، سرانجام آن پایین اسب‌ها او را خواسته یا ناخواسته با کالسکه‌ها و هیاهو به دنبال خود می‌کشند و در نهایت او را جذب یگانگی و یک‌دلی انسانی می‌کنند.

پنجره‌ای رو به خیابان
فرانتس کافکا
ترجمه‌: علی‌اصغر حداد