سه‌شنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۸


امروز داشتم اينو مي خوندم، تمام مدت به اين فكر مي كردم كه اين آيا چنين حس هايي در منم هست؟
فردا تولدمه. مرداد ماه رو هميشه دوست دارم. نه اينكه روز تولدم توي اين ماهه، نه. اما احساس آرامش دارم. انگار...انگار... يه چيزي هست كه فقط مال خودمه... گرممه، از هميشه شاد ترم، دوست دارم تو آفتاب دراز بكشم و نسيم خنكي از لاي پنجره به صورتم بوزه. بوي علف و آجر بهمني هاي سرخ و نمناك بعد از آب پاشي حياط، بوته گل سرخ باغچه و گلدونهاي شمعدوني و حسن يوسف محبوبم كه يك عالم گل داده... اينا همه مال منن.
فكر نمي كنم فردا با امروز تغيير چنداني بكنم. اصلاً چنين احساسي ندارم. من هنوزم همون آدم قبلي هستم به اضافه تمام ديوانگي هاي خاص خودم كه تا اطلاع ثانوي قصد ندارم تمومشون كنم.
ز اخترم نظري سعد در رهست...