یکشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۹۶

خوددرگیری

بچه كه بودم يكى از تفريحاتم اين بود كه بشينم يه گوشه اى و دست خط يكيو بذارم جلوم و از روش بنويسم... بهتر بگم از روش نقاشى كنم. 
بعد جاهایی رو هم که فکر می کردم، یه خط شکسته یا یه نقطه ناقص، نقاشی منو خراب کرده، اصلاح می کردم... (البته جداى مواقعى كه به صورت نامحسوس آتيش مى سوزوندم و معمولاً كسى هم نمى فهميد و اگر هم مى فهميد، باور نمى كرد كه زير سر اين دخترك بداخلاق و ناسازگار با جمع باشه) 

بعد ها که خوندن و نوشتن یاد گرفتم، بچه های مدرسه متن های درب و داغونشونو می دادن به من که قبل از زنگ انشا اصلاح کنم و بخونن و نمره بگیرن...جعل امضای مامان و بابام هم یکی از مهارت های همون موقع های من بود.
😁

(البته الان سگ درونم نمی ذاره یه ذره از قانون تخطی کنم... چه دروغ باشه... چه وسوسه خلاف و سوسه اومدن؛ تا جایی هم که زورم برسه، بقیه رو هم وادار به همینکار می کنم) 

امروز بعد از يه هفته داشتم، پيشنويس نامه اى رو كه مدير روابط عمومى مون براى اتاق ايران نوشته بود، مى خوندم...رئيسم گفته بود، بخونمش و نظرمو كنارش يادداشت كنم.
راستش تو اين هفته - به خصوص بعد از اون جلسه هيئت مديره كذايى- مغزم شلوغ بود و به عبارتی قاطی کرده بود... کلی سوال و خشم فروخورده ریخته بود توش که نمی تونستم تو این اوضاع داغون رو نامهه تمرکز کنم. (درستش اینه که حالشو نداشتم)؛ نه اينكه نخوام روش كار كنم، نه... فقط هروقت به نامهه فکر می کردم، به خودم می گفتم، نامه روابط عمومی رو هم من باید چک کنم؟؟؟ به من چه اصلا؟؟؟
من یه عادتی رو مخی دارم... اگه یه کاری ۱۰۰ مرحله داشته باشه، من ۹۹/۵ مرحله بهش فکر می کنم و تو نیم مرحله انجامش می دم. تو این سال ها هیچوقت این عادت تغییر نکرده...اینه که کارای بی برنامه قبلی من همیشه بیشتر از حد معمول طول می کشه، و کارهای با برنامه ام حداقل دو سه روز قبل از زمانی که براش تعیین کردم، تموم میشه.
اینم بگم ها! سوتی و اشکال تو این روش حداقله. همیشه زمان کافی برای جابه جا کردن دارم.
اما این موضوع رو فقط کسایی که از نزدیک با من کار می کنن، می دونن و تا حد زیادی هم قبولش کردن؛ اما خب یه داستانایی هم دارم سر همین عادتم. 
مثلا یکی از درگیری های اخیر من با هیئت مدیره جدید اینه که من کاراشونو با فاصله و مکث زیادی انجام می دم که همینو گذاشتن به حساب بی لیاقتی و وقت کشی و مقاومت سیستماتیک من.
اصلا چی شد که اینا رو نوشتم؟؟؟
هیچی... نامه رو در واقع از اول نوشتم و با سه تا نامه دیگه خودم یه جا فرستادم برای رئیسم. به نظرم یادش نیاد، مدیر روابط عمومیش اصلا چی نوشته بود که الان شده این.
الان داشتم به خودم نق می زدم که:
کل این کار نیمساعت وقتتو گرفته؛ می مردی زودتر انجامش می دادی و خلاص می شدی؟؟؟😡😠

جوابم این بود: من باید برای کارهام چک لیست درست کنم؛ نمی تونم خارج از چک لیست و برنامه قبلی کاری رو به عهده بگیرم که زمانی براش تعریف نکردم. بفهم!!!🤨😶