شنبه، آذر ۰۴، ۱۳۹۶

فحش و فیلان و فضیحت بار مرد جماعت نکنین از چیزی که می خوام بگمااا

شخصا با مردا راحتترم تا زن ها؛
اما این چیزی که امروز شنیدم تا همین الان ناراحتم کرده.
یکی از سه تا دخترایی که استخدام کردیم تازه نامزد کرده و اصالتا اهل سنندجه.

یکی از اعضای هیئت مدیره خودمونم معرفیش کرده بود. منم ازش خوشم اومد. دختر آروم و بی سروصداییه و کارشم تا الان خوب و کامل انجام داده.

روز اول موقع مصاحبه دیدم یه پسره موخرمایی باهاش اومد و صاف نشست جلوی در اتاق من. عادت ندارم در اتاق رو ببندم. هر کی هروقت بخواد، میاد تو. 
حواسم به حرکت های پسره بود.
حتی با مدیرم هم صحبت کردم و بهش گفتم، درسته که شرایط دفتر ما تو اوضاع کاری این مملکت ایده آله، ولی پسره یه کم نگرانم کرده. گفت نه خیالت راحت؛ بچه های آروم و بی حاشیه ای هستن. دختره حقوق خونده و پسره فوق لیسانس میکروبیولوژی.

خلاصه که امروز یه ماه از اومدنشون گذشت و فردا اولین حقوقشونو می گیرن.
امروز بعد از چند روز تعطیلی برام از سنندج یه کم شیرینی سوغاتی آورده بود.
بین حرفاش بهم حرفی زد که حالمو تا الان بد کرده. 
گفت یه مدت با پسره درگیره سر اینکه ما دو تایی اومدیم تهران واسه کار. حالا که من کار پیدا نکردم تو هم باید کارتو ول کنی برگردی سنندج.

دلم می خواد که شرایط پسره رو بفهمم
دلم می خواد که شرایط متاهلی رو بفهمم
دلم می خواد که مفهوم تعهد رو بفهمم
دلم می خواد که قضاوت یه طرفه نکنم
اما آخه خودخواهی تا این حد؟؟؟ اونم با این لفظ؟؟؟
چرا انقد که انتظار فهمیدگی داره، از خودش چیزی بروز نمی ده که آدم دلش خوش بشه؟