پنجشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۹۶

فوتبال حرفه اي


دو تا از اعضاي هيئت مديره هستن از من چهار سال كوچكترن. به معناي واقعي علي مردان خان بعد يه جورايي يه نبرد پنهان بين ما سه تا شروع شده. ضعف من اينه كه عضو هيئت مديره نيستم ضعف اونا اينه كه مستقيم با من كار نمي كنن.
خلاصه كه كار ما سه تا شده اره بده تيشه بگير

*
يكيشون روزي شيرين ده تا نامه و فكس و voice و پي ام برام جاهاي مختلف مي ذاره... منم مي خونمشون ولي جواب نمي دم. خلاصه كه اوضاع جوري شده اون تو كار قيره ولي منم كه آسفالت مي كنم. ديروز حاج آقا رئيس يه خط كشيد رو كل كاراي ارجاعيش و بهم گفت تا وقتي ياد نگيره سيستم اداري يعني چي، همه چيو نگه مي داري و مي فرستي كميسيونشون.(يعني عاشقشم كه درست تو مواقع حساس حال اساسي به آدم مي ده؛ بوس بهش كلاً)

اون يكي از كيس اول كمي پيچيده تره. دردسرشم بيشتره. ددي پولدار و رده بالاش يه كم اعتماد به نفسشو بالا برده. ولي مشكل اساسيش اينه كه ظاهر موجه و با وقار داره اما مثل ريگ دروغ مي گه. و اين دروغ هاش جداي خرده فرمايش ها و دم به دم چتر واكردن ها و تلپ شدن هاش به هواي جلسه تو دفتره، اونم جوري كه بساط ناهارش پاي ما باشه. 
پريروز بين حرفاش داشت تعريف مي كرد كه زنش بهش گير داده چرا انقد دير مياد خونه؟ اونم جدول جلسات تا اخر ماهشونو (كه خودم براي همه شون تنظيم كرده بودم)، نشونش داده بود كه ببين ما چقدر كار داريم. خيلي گرفتاريم اين روزا 🙄

خلاصه اينكه ديروز پرونده اين يكي رو هم پيچوندم پيش حاج آقا جون. نتيجه اش اين شد امروز چهارتا نامه نوشتم فرستادم تو كانالشون. 
با اين مضمون كه موظفن جلسه مي رن گزارشش رو هم كتبي بدن وگرنه كار اجرايي نداره. 

پ ن.:
جيك هيچكدومشون در نيومده تا الان. بعيد مي دونم يه خط گزارش از توشون در بياد، ولي توپو شوت كردم تو زمين اونا.
😁