سه‌شنبه، مهر ۱۱، ۱۳۹۶

- هي !!! حواستو بده به من!!!
= دارم گوش مي دم.
- تا حالا كسي رو دوست داشتي؟؟؟
= فكر نمي كنم لازم باشه به اين سوال جواب بدم اونم تو يه جلسه كاري.
- لطفاً جواب بده.
= به نظرتون اگه كسي تو سي و چند سالگي. كسي رو تو زندگيش دوست نداشته باشه، سالمه؟؟؟
- جوابمو با سوال جواب نده؛ كمك كن بتونم حرفمو بگم.
= 😶
- كسي بوده؟
= بوده.
- الانم هست؟
= نه.
- چرا... [سكوت و كلافگي] خواهش مي كنم... چرا؟؟؟
= چون يه شب خوابيد و صبح ديگه بيدار نشد.
- يعني چي؟
= تو خواب سكته كرد. تمام.
- [چند لحظه ناباورانه خيره بود] چقدر ساده درباره اين اتفاق حرف مي زني؛ حدس مي زدم ولت كرده باشه كه انقدر سرد و رسمي برخورد مي كني. 
= بعضي چيزا تو زندگي خيلي ساده تر از سطح درك و فهم ما هستن. اتفاق ميفتن و بعد سالها طول مي كشه كه اونا رو همونطوري كه اتفاق افتادن، بپذيريم.
- هوم ...
= چرا فكر كردين كه ممكنه رهام كرده باشه؟
- چون بين تمام اين بچه ها روحيات تو رو خوب مي شناسم. تو اين هشت سال هر وقت اومدم اينجا تنها كسي كه ديدم رو اوضاع مسلط بوده و حواسش به همه چي و همه كس هست، تو بودي
= دليل اين حرفا رو نمي فهم ... ربطشم به جلسه امروز نمي فهمم... اما همينقد بگم كه كار با زندگي خصوصي خيلي فرق مي كنه.
- تو از اون تيپ زنايي هستي آدمو تو درون خودت حل مي كني. بعد اگه آدم نتونه خودشو تا حد تو بالا بياره، احساس مي كنه كم آورده... و مردا دوست ندارن كم بيارن.
= دليل اين حرفا چيه آخه؟
- انقدر جا افتاده هستي كه بفهمي دنبال يه بهانه ام كه بهت نزديك بشم. اما نزديك شدن به زني كه مثل تو مي نويسه، مثل تو فكر مي كنه، يهو ساكت ميشه، مثل تو نگاه مي كنه... مرضيه گوش ميده و فيلم كلاسيك مي بينه و اينطوري ساده مي پوشه، وحشتناك سخته... مي بيني؟؟؟ در موردت خيلي چيزا مي دونم... اما اگه مثل دختر مدرسه اي ها براي حرفام دليل مي خواي، بايد بگم دوست دارم تو رو داشته باشم. مي تونم؟؟؟ ... نه... فكر نمي كنم. همين الانم كه اينا رو بهت گفتم، معلوم نيس كه دفعه بعد منو تو دفترت بپذيري.
= 😶