یکشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۹۶

براش نوشتم: پيش نويس قرارداد رو لطفاً برام بفرستيد. مي خواين يه جلسه هماهنگي بذاريم؟
نوشت: امروز به شدت سرم شلوغه. سعی می کنم شب تنظیم کنم و برات ارسال کنم. فردا جمع بندی می کنیم.
نوشتم: ازم در مورد دوره پرسيدن؛ خواستم كه زمان بدن.
نوشت: اوكي. ممنون
نوشتم: ما بايد ممنون باشيم.
ده دقيقه بعد نوشت: بدون تعارف اگر تلاش های تو نبود امکان نداشت.
بي فكر نوشتم: منم يه جور ديگه تعطيلم؛ فقط فرقم با بقيه اينه كه چيزي رو بخوام بايد بشه.

پ ن.:
هيچ دليلي ندارم كه چرا يهو اينو براش نوشتم. اگه كمتر منو در اين كار موثر مي دونست، يا حتي اگر كه ته دلش واقعي نيست، كمتر چنين جملاتي رو به زبون مياورد، آروم تر بودم... بيشتر خودم بودم. احساس مي كنم يه چيزي از طرف من سرجاش نيست. خودم نيستم.