شنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۶

بعد از دو هفته بي خبري نصفه شب زنگ زده بهم برگشته مي گه:

"قلبم درد مي كرد؛ اومدم بيمارستان. فقط باید برام کاری بکنی اگر طوری شدم کل ارثيه و حقم رو تا قرون اخرش ازشون می گیری؛ حكم اجراي احكام رو با يه نامه صبح مي فرستم دفترت؛ شماره تو هم به وكيلم دادم؛ اون بقيه كارها رو انجام مي ده؛ اگه اتفاقي برام افتاد، زنگ بزن به خانواده ام بگو"

من الان چه غلطي بكنم با اين كله خراب اين موقع شب؟؟؟

😱


توصيه اشتماعي ماجرا

خواستين بميريد، ميل خودتونه؛ اما قبلش خبر ندين كه دارين مي ميمرين؛ آدم نمي دونه بايد چه گلي به سرش بگيره.