شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۶

نامه بيست و يكم


روزهاي آخري است كه هوايت را دارم؛

بعد از اين نه تو مرا به خاطر خواهي آورد و نه من به تو مي انديشم.

تا چند روز ديگر براي هميشه فراموش خواهي كرد، در گوشه اي از اين دنيا كسي درست همان گاهي كه خالي از همه بودي، چگونه بي صدا و بي دعوت كنارت ايستاد؛ هم او كه باور داشت، دنيا به همين داد و ستدها استوار است و تمام ديوانگي اش را ابزار اين معامله قرار داد.

و تو هرگز نخواهي دانست كه او از اين دنيا براي خود ستدي نخواست، جز اثبات خواسته اش. تنها خواست يك بار به خود ثابت كند، مي شود چرخ يك اتفاق ناگوار را روي ريل ديگري انداخت و زنده ماند.


#نامه__ها