چهارشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۶

غمگين نيستم؛

حالا ديگر غمگين نيستم.

حالا در ميان اضطراب ثانيه هاي شلوغ و سراسيمه،

گاهي كه نفسي مي كشم تا دوباره از نو آغاز باشم، 

درست همان هنگام مي آيي و مي روي.

در اندازه يك تصوير،

يك قاب عكس،

يك خاطره.


بعد

نفس فرو رفته و تو رفته اي.


كسي فكر مي كرد، تو در يك قاب عكس بماني؟

حتي خودت؟