از اين داستان مرگ و شنيدن خبرش خسته شدم؛
يه آدم مگه چقد ظرفيت داره ؟؟؟
دوساله اين داستان شروع شده و انگار تمومي هم نداره.
واسه مسن تر ها آدم يه جور دلش مي گيره.
واسه جوون تر ها يه جور ديگه.
به نظرم انگار هرچي سن آدم بالاتر ميره، تعداد اين خبرها بيشتر و فاصله اش كمتر ميشه
همه اينا به كنار مراسم كفن و دفن و ختم ماست كه عذاب و شكنجه است و تا تموم بشه، خود آدم هزاربار جون داده.