جمعه، اسفند ۲۷، ۱۳۹۵

داغون


من هر سال به خودم مي گفتم، اين ديگه آخرين ساليه كه اينجا كار مي كنم. باز سال بعد ميومد و من تا بيخش سرجام نشسته بودم.

تو اين اوضاع دوست نداشتن منو به زور ورداشتن كردن مدير يه جايي. هي هم كار به شرح وظايف من اضافه مي كنن.


داشتم فكر مي كردم بشينم يه ليست در بيارم از كارا و چيزايي كه نمي خوام و دوستشون ندارم. بعد يه چند تايي از همونايي رو هم كه دوست دارم، بزنم قاطيشون كنم. به اين دنيا كه اعتباري نيست؛ يهو ديديم، زد و همون چندتا گرفت.

ها؟؟؟


#ايراني_بازي