پنجشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۹۵

يك دو هفته اي هست كه قاطي بازي يه موجود مريض نشدم؛ دست به هر كاري زده كه اين وسط خودشو ثابت كنه؛ هيشكي هم جديش نمي گيره. از زير آب زني گرفته تا صفحه گذاشتن تا جوسازي تا سوسه اومدن و راه انداختن بساط اعتراض صنفي عليه يه نفر (كه من اسمشو مي ذارم توطئه) هر كاري كه فكر كنيد، انجام داده. ديگه طوري شده كه اسمش مياد، همه حالت تهوع مي گيرن


پريروز صبح زنگ زده به من ميگه: با آره و نه جواب بده. مي دونم دور و برت شلوغه

بهش مي گم: بفرماييد

مي گه: تو حالت خوبه؟ 

مي گم: من مشكلي ندارم، شما مشكلي دارين؟ 

ميگه: تو چرا رفتارت عوض شده؟ من كه چيز غير قانوني ازت نخواستم

گفتم، من اينجا چيز پنهاني ندارم. كار پنهاني هم نمي كنم. همه بچه هاي دفتر با هم قرار گذاشتيم با هم هر كدوم از مديرا چيزي ازمون خواستن، اول به مهندس بگيم بعد اگه گفت انجام بديد، انجامش مي ديدم. با عرض معذرت شمام اگه چيزي رو مي خوايد كنترل كنيد بهتره از كانال مهندس بياد جلو. وظيفه من اينجا مشخصه؛ در موارد خاصي مي تونم فكر كنم و تصميم بگيرم. در بقيه موارد ترجيحم اينه كه مجري كار باشم و نظر شخصيمو نيارم تو ماجرا.

تق گوشي رو گذاشتم.


سرمو از روي ميز كه بلند كردم ديدم همه بچه هاي دفتر با دهن باز دارن نگام مي كنن

يكيشون گفت: خيلي تند حرف نزدي؟

گفتم: به نظرت من جلوي شما با ١/٥ متر فاصله مي تونم مخفي كاري كنم؟؟؟ حواستون باشه، هر كي زنگ زد بهتون، چيزي خواست، اول بايد مهندس بدونه؛ چون اون بايد در نهايت پاسخگوي كار ما باشه.


ديشب با حال داغون اومدم خونه و تا همين الان يه تيكه خواب بودم. الان كه داشتم تلگراممو چك مي كردم، ديدم يارو برداشته برام اينطوري نوشته:


"سلام وقت بخیر،در هیچ قانونی و هیچ سند اجتماعی نگفته اند که عمل به وظایف و مسئولیت شغلی با احترام به برادر بزرگتر و معتمد اتحادیه منافات دارد. و اگر کسی این حکم را کرده قطعا با روابط کاری و جامعه شناختی نه تنها اشنایی نداره که در تضاد کار گروهی و البته مشکل شخصیتی است و رفتار امروز شما بسیار بر من گران تمام شد."


به زور به خودم فشار آوردم كه براش ننويسم: *به درك!*