پدربزرگ دختره فوت كرده بعد ديروز دم غروب زنگ زد بهم گفت با پدر و مادرش داره مي ره اصفهان براي دو روز.
گفتم باشه.
بعد دوست پسرش امروز جلوي همه از من مي پرسه، (پ) نيومده؟؟؟
خودمو زدم به نفهمي، گفتم دو روز مرخصي بهش دادم.
گفت: آهان؛ نمي دوني تهران مسجد مي گيرن يا نه؟
گفتم: نه.
پ ن.:
اينجور مردا رو هم بايد كشت.