شنبه، آذر ۲۷، ۱۳۹۵

حسرت

گاهی وقتی زندگی بهم فشار میاره، فکر می کنم آدما با نفرتشون می تونن کنار بیان، اما با احساس حسرتشون هرگز نه.


بعضی آدما تو این زندگی هستن که فقط اسمشون رو شنیدیم، نه خیلی از نزدیک می شناختیمشون و نه مراوده خاصی باهاشون داشتیم. همین الان هم راهمون به کل از هم جداست. اما همین آدما هر جا که هستن، تاثیر مخربی به جا می ذارن. جوری که اثرش برای همیشه باقی می مونه

می تونیم تصمیم بگیریم که عصبانی باشیم و بمونیم؛

می تونیم تصمیم بگیریم که ازشون متنفر بشیم و بمونیم؛

می تونیم بی خیال رنجمون بشیم و زخم عمیقی که بهمون زدن رو ندید بگیریم؛

اما هرگز فراموششون نمی کنیم

کوچکترین اتفاق... یه عکس... یه تلفن... یه اسم حتی باعث می شه تمام اون نفرت رو دوباره از نو مرور کنیم... 

خسته و له یه گوشه میفتیم ... نفرت رو کنار که می ذاریم، اما با اون احساس حسرت هیچ کاری نمی تونیم بکنیم.