سه‌شنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۵

درد همين بودن

١

تمام آدرس ها...پسوردها...شماره حساب ها...رمز دوم ها...همه چي،همه چي محرمانه اش دست من بود؛

هزار بار بهش گفتم، رمزهاتو عوض كن! درست نيس درست هر كسي باشه.

عين هر هزار بار بهم مي گفت تو هر كسي نيستي.


٢

بهم زنگ زد و گفت رو آدرس هات ميلي كه براش ساخته بودم، يه اكانت اسكايپ هم بسازم

گفتم: با همون رمز و پسورد؟

گفت: آره؛ نخنديا، ولي خوبيش اينه كه هروقت يادم بره، تو داريش بهم مي دي

آيدي رو براش ساختم و براش نوشتم كه ساختمش

بهش گفتم: وقت كردي پسووردتو عوض كن! درست نيس دست هر كسي باشه.

نوشت: تو از برادر و خواهر بهم نزدیک تری 


٣

اتفاق ها معمولاً بدون دليل ميفتن؛

كاري هم به خوب بودن و بد بودن آدم ها ندارن. گاهي هم يه اتفاق تو دو تا موقعيت مختلف براي يه آدم ميفته؛ بعد هم ساعت ها ذهنش درگير مقايسه جزئياتش ميشه؛ انقدر كه آخرش بي جواب و خسته رهاش مي كنه به حال خودش و ميذارتش به حساب مسخرگي و *همين* بودن زندگي

...