شنبه، مهر ۰۳، ۱۳۹۵

آدمي بعضي وقتا دلش مي خواد هوشمندي رو كنار بذاره و گوش يكيو بگيره و از دفتر پرتش كنه بيرون
همين
😶😑

پ ن.: 
دختره سه هفته است داره يه صورتجلسه دو ساعته مي نويسه؛ بهش دو خط نامه دادم، ميگه نامه تايپ كردن وظيفه منه؟؟؟
يعني فقط يه نفس عميق كشيدم كه دهنم وا نشه.

بعد من تو اين يه هفته پيش رو ٧ تا جلسه داخلي و ٥ تا جلسه خارجي دارم با حدود ١٥٠ نفر مهمون و پذيرايي و هماهنگي ها و نامه نگاري هاي قبل و بعدش؛ 
رئيسمم رفته بلاد كفر تا دو هفته، كاراي دفتر هست، نامه ها هست، پيگيري ها هست، جلسه هاي هيات مديره هست، دو تا همايش هم هست، حواسمم بايد به اضافه كاري ها و مرخصي هاي بچه هام باشه، سيستم اتوماسيون اداري و ثبت و صدور نامه ها و پيام هاي داخلي رو هم راه انداختم و بايد مراقب باشم كسي از زبرش در نره؛ گزارش همه اينا رو هم شب به شب بايد براي رئيس بفرستم كه دوازده ساعت بعد بفهمه كي داره چي كار مي كنه.
يعني حوصله تنها چيزيو كه ندارم، عشوه خركيه.