نقشه کشیدن خیلی سخته؛
گاهی ساعت ها وقت صرف پیدا کردن یک راه حل برای يك مسئله بغرنج می کنیم و آخرش از شدت خستگی بی خیالش می شیم و ولش می کنیم به حال خودش.
اما می دونید لذت بی حد و اندازه کجا به آدم دست می ده؟؟؟
اونجایی که راه حل یهو مثل یه جرقه میاد سراغ آدم.
یهو...
دقیقاً همینجوری
درست مثل حل کردن مسئله های جبر و مثلثات توی خواب...
همین وقتاست که از شدت ذوق مرگی نمی دونی، باید جیغ بکشی یا چی...
چقدر حس خوبیه این حس.