یکشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۹۵

گاهي وقتا فكر مي كنم من به سن مامان بزرگم برسم، يه گوشه تنها ميفتم مي ميرم و هيشكي هم نيست ضبط و ربطم كنه، بعد نهايت شهرداري و آتش نشاني ميان با كاردك از رو زمين جمعم مي كنن.