پنجشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۵

يه گروه تلگرام داشتيم تو يك سال و نيم گذشته مال مديراي نفتي بخش خصوصي بود.
من اول عضوش بودم اما بعدش اومدم بيرون چون راستش حوصله ام سر مي رفت. ايميل ها خبرهايي كه خودم مي نوشتم و براشون ايميل مي كردم، بيشتر خونده مي شد.
مدير گروه مدير روابط عموميمون بود(بگذريم كه بيشتر تاجره تا رابطه ساز و رابطه نگه دار؛ سر يك دعواي دو نفره از ٥ سال پيش تا الان حتي يه سلام هم به هم نكرديم )

خلاصه دو هفته پيش دو تا از مديرا (يكي خانم چيتان فيتان و موفق البته و يكي آقاي برادر و تسبيح به دست و رو ميز نگاه كن) با هم دعواشون ميشه و فحش خارمادري نبوده كه نثار هم نكنن. اين شد كه به فرموده در گروه رو بستيم و يه كانال زديم.

حالا منم گذاشتن يكي از شش تا ادمينش. هي هم مي گن چيز (منظورشون خبره) بذارين شلوغ بشه.
من تنها كاري كه از پريروز كردم اين بود كه يه اطلاع رساني اس ام اسي فرستادم و كانال رو معرفي كردم. در عرض يه ساعت تعداد اعضا از ٨٠ نفر رسيد به ١٥٠ نفر. هرچي هم تا الان به نظرم رسيده، بهشون گفتم و تا حد معقولي اجرا شده.

اينا رو گفتم كه به اينجا برسم:
 كار گروهي فكر و درك مديريتي مي خواد(من ادعايي ندارم تو اين بخش جز اينكه از كار گروهي لذت مي برم) بايد هدف رو هم براي خودت تعريف كني هم براي ديگران. 
و البته قوانين رو هم براي كارت تعريف كني و هم خودت اول همه - آشكارا (در حد الگو) - قوانين وضع شده رو رعايت و اجرا كني.