به من مي گويند چند خط ساده براي روز تولد تو بنويسم؛ مي خواهند كلام مرا زير قاب عكس تو بگذارند و دل خوش كنند به ظواهر اين دنيا؛
لابد اينگونه يادشان مي رود كه آنچه تو را در تنهايي فرو برد، ازدحام تظاهرات مسخره همين دنيا و آدمهايش بود...
گفتم، بنويسند:
"اين روزها كه ستاره ها خوابيده اند، اگر پرسيدند كجا رفت، بگو آنجايي كه قصه هايمان ديگر *يكي بود، يكي نبود* نداشته باشند"
گفتند، چيزي بگو كه براي زير يك قاب عكس مناسب باشد؛
گفتم، بنويسند:
"انتهاي زندگي مرگ است؛ فرقش تنها در اين است كه بگويند:
حيف شد كه مُرد
يا
خوب شد كه مُرد"