دوشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۹۵

كوفت

اصلاً مثالی رو که می خوام به کار ببرم دوست ندارم اما انگار چاره ای نیست
تیره ای از جانداران هستند که مصداق بارز این تمثیلند که می گه:

"همسایه ها یاری کنن تا من شوهر داری کنم"

و چقدر این دسته موجودات حرص درآر و اصلاح ناشدنی هستند.

دختره فیزیک خونده، بعد از 6 سال یه فایل آمار دوازه ماهه می خواد دربیاره و تو اکسل تحلیلش کنه، شونصد نفر دستیار از آبدارچی تا طراح و مهندس کامپیوتر و مدیرامور بین الملل رو به کار می گیره، آخر سرش هم داخلی منو می گیره. درستش کردم، فرمولاشو چک کن خروجی بگیر...

یعنی حتی نمی دونه زیگما تو اکسل خوردنیه یا عنصر آخر جدول مندلیف.

اون یکی، فوق لیسانس شیمی داره، بعد نامه تایپ کرده... رفتم سروقت سیستمش فریم ورکشو چک کنم، می بینم واییییی... نامه آماده کرده واسه رئیس هیات مدیره پر از غلط نگارشی... یه سر و دستی به سر نامه کشیدم تا اومدم این طرف تلفن جواب بدم و برگشتم سر میزش، دیدم فایل رو سیو نکرده بسته. 
بهش گفتم من روز بیست هشتم همه اینا رو یه بار برات توضیح ندادم، نه؟؟؟
میگه نه کی ؟؟؟
گفتم: کی و کوفت!!! من اصلاً معلم خوبی نیستم ها!!! هر چیزی رو یه بار می گم.

:/

پ ن.:
الان مامان خانم بود می گفت: خب نمی میری که، چی ازت کم میشه مگه. درست یاد بده بهشون خو.