یکشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۹۵

میگم بیاییم بی خیال نوشتن بشیم و فقط در مورد مامانامون بنویسیم.
باور کنید، لحظه ای سوژه می دن دستمون.
بعد بوقی رفتیم سر یخچال یه کم فکر کنیم و یه عدد سیب برداریم ها
اولین گاز رو زده -نزده میگه: سیبا شسته نبودا !!!
وسط زمین و آسمون گفتم: قورت دادم رفت پایین
یعنی باخودش فکر کرد من الان این همه راه می رم تا دم ظرفشویی، سیب گاز زده رو می شورم؟؟؟
یعنی چنین استعداد شگرفی رو در من دیده بود ؟؟؟ اونم منی که اگه یه مجمه میوه هم جلوم باشه، دستمو دراز نمی کنم، بردارم.