پنجشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۹۴

تشكيك

جايي كنار دفتر روزانه ام نوشته بودم:
"براي تمام نه هاي دنيا خودم را آماده كرده ام
از نشدن تا نبودن"
حتي خيلي وقت پيشتر از آنكه كه اتفاق بيفتد.
بعد نوشته بودم:
"گاهي بهترين راه همين است؛
چه منفعتي است در مجادله، وقتي كه در بي نهايت خودت گودال مي بيني؛ در خود فرو مي روي و راهي براي جوشش از نو نيافته اي؟؟؟"
حالا كه دوباره مي خوانمش از سنگيني آنچه كه نوشته ام و به واقعيت تبديل شده است، بر خود مي لرزم.
خم شده ام. 
درست شبيه ميله آهنيني كه در حال ذوب شدن در آتشي ميان ماهيت سرد و نرم خود دچار تشكيك شده است.
و چه هراسناك است تجسم خطي از داستاني در تو كه نيم شبي از ذهنت گذشته است.