چهارشنبه، دی ۲۳، ۱۳۹۴

رئيسم دنبال بهانه است واسه حذف بعضي از نيروها
از بد يا خوب ماجرا منم تو جريانش هستم و تا الان به شدت جلوي خودمو گرفتم كه بازي نخورم.
به من چه اصلاً 

اين چند روز كه نمايشگاه انرژي كيش بود از ١٤ نفر، يكي كه مرخصي بود، ٤ نفر رفته بودن كيش واسه كار، ٤ نفر هم به بهانه ي كار پيچونده بودن رفته بودن كيش عشق و حال؛ 
تو دفتر مونده بوديم سه نفر كارشناس و دوتا  از مديرا.
امروز صبح رئيس بزرگ يكراست از فرودگاه اومده بود دفتر ... بعد همونطور كه ببن ميزا مي چرخيد گفت: دفتر خلوته آدم بهتر مي تونه كار بكنه ها، نه؟؟؟ آرامشش خيلي بيشتره😎

انتظار داشت يكي شروع كنه به نق زدن و كه تو اين حجم كار آخر سال و جلسه ها و ... چرا همه با هم رفتن و اين چه وضعشه و اينا؛ 

يه نگاه به من كرد كه كنارش داشتم يه چيزي رو رسيد مي كردم؛ يكي ديگه از مديرا هم كنارش وايستاده بود و داشت با من در مورد ثبت نام دخترش تو كلاس هاي گوته صحبت مي كرد؛
منتظر بود يه نخ بدم تا تهش بره؛ 
فقط گفتم: شيطوني نكنين آقاي دكتر
تركيد از خنده و رفت تو اتاقش.

پ ن.:
به طرفتون بفهمونيد كه مي فهميد تو سرش چي ميگذره؛ شده حتي با يه جمله نامتعارف 
مخصوصاً به كسي كه مي دونه چون بي طرفيد، بهترين مهره براي رسيدن به اهدافي هستيد كه تهش رو هم نمي دونيد
😶