دوشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۹۴

ميان اين صفحه ها 
واژه ها
عكس ها
سرگردانم
باران هنوز خاطرت هست؟
و خيابان خيسي كه انتهايش را نمي ديدم
و بوي خاك نمناك
و زمين پوشيده از برگ
و انتظار
و انتظار 
و انتظار
...
تا تو در اين همهمه ي گنگ
همراه سکوتم باشی
و سكوتت همراه اشك هايم
من همينجا كنار تو مي مانم
اينجا
بيد مجنون هست...
ماه هست...
آسمان و ستاره هست...
نور هست...
و نسيمي كه عطر تو را مي آرد
و صدايت...
تنها تويي كه مي داني 
دلم اين روزها چقدر يك اتفاق ناخوانده مي خواهد.