سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۴



هر سال این موقع که می شه، با کلی آدم هم صحبت می شم که نگران قراردادهای کاری و درآمد ماهیانه و دخل و خرج زندگیشونن
امروز که از صبح نقش مشاور و بیمار رو هم زمان بازی کردم
همه نگران و من هم نگران و هم غمگین
واسه منشی مریضی که می ترسه مرخصی بگیره و فرداش بهش بگن دیگه نیا !!!
واسه مدیر فروشی که سر "سی هزار تومن هزینه آژانس" بازخواست شده و بهش برخورده و فروش چندصد میلیونی چند ماه گذشته اش هم نتونسته این سی هزار تومن رو پوشش بده
واسه همکاری که قراردادش بعد از چند سال کار و تخصص سه ماه -سه ماه با منت تمدید می شه
واسه یه سری دیگه که می خواستن دسته جمعی به قراردادشون اعتراض کنن که دیده بشن فقط، شاید مبلغ قراردادشون کمی تغییر کنه و متاسفانه منصرفشون کردم
واسه مدیری که سر حقوق چند ماه کارگراش مونده و راه حلی نداره تو این اوضاع کثافت و بی ثبات
واسه مدیری که حقوق خالص چند ده میلیونی اش بهش اجازه می ده مزایای چند صد تومنی کارمندشو به رخش بکشه و نشه بهش اعتراض کرد
واسه خودم که بعد از ده سال کار مطمئن نیستم، قراردادم رو باید با همین شرایط امضاء کنم و ممنون باشم از "همینی که هست" یا که نه
بدترین چیزی که آدم می تونه تو شرایط الان موقع دلداری دادن به خودشو بقیه بگه اینه که:
همه جا همینه
واسه همه همینه
بدتر از همه اینکه هم خودش می گه و هم از دیگران می شنوه که:
" اینجا ایرانه "
نمی دونم وقتی صحبت از زندگی و کار می شه، چرا قانون واسه بعضیا قانونه و مو به مو باید اجرا بشه، اما واسه بعضیای دیگه تنها مفهومی رو که به جونشون میندازه مفهوم تبعیضه.