در طول تاریخ فلسفه، فیلسوفان سعی داشتهاند ببینند انسان چیست یا طبیعت انسان چیست. ولی سارتر گفت: انسان (طبیعت) جاودانه ندارد که بدان توسل جوید. بنابراین بیمعناست در پی مفهوم کلی برای زندگی بگردیم. چارهای نداریم جز این که بداههپردازی کنیم. ما مثل هنرپیشهای هستیم که بدون تمرین، بدون نمایشنامه و بدون کسی که پشت پرده در گوشش بخواند چه کار باید کند، به صحنه کشیده شدهایم. مجبوریم خود تصمیم بگیریم چگونه زندگی کنیم. این حرف واقعا درستی است. اگر میشد با خواندن تورات و انجیل و یا با مراجعه به یک کتاب فلسفه فهمید چگونه باید زیست، زندگی خیلی آسان بود.
دنياي سوفي
داستاني درباره تاريخ فلسفه
حسن كامشاد