SAHOURI
چهارشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۹
ديگر وقتي گريه مي كنم، خجالت نميكشم
و نميپرسم
كلاغ پير چرا شاهد صميمانه ترين اشكهاي من بوده
و نميپرسم
چرا من در نهايت سادگيام
گم شدهام
وچرا وقتي به ايينه مينگرم
خطوط خراشيده بر شيشه را ميفهمم.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی