دوشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۸


 تو دنیاي من ، یک خیابونایی هستن که " دیگه " نمی خوام توی پیاده روهایشون قدم بزنم و در و دیوارشون و درختهاشون و آسمون بالای سرشون رو دوباره ببینم .
اين روزها وقتي دارم زمان نسبتا زيادي رو پياده‌روي مي كنم، خيلي به اين موضوع فكر ميكنم. كاش ادم مي تونست هر وقت دلش مي خواست خاطراتش رو (بد يا خوب) ديليت كنه. اونوقت شايد مي تونست به معناي واقعي خودش باشه. اونوقت در مواجهه با وقايع اين خودش بود كه تصميم مي گرفت نه تجربياتش.