سه‌شنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۸

احساس رضايت از همه چيز يا مواظب باش نيفتي

معمولاً در درون بي نظمي و آشوب الگويي از نظم وجود داره كه به طور شگفت انگيزي زيباست
واقعاً اينكه ادم از درون يك بي نظمي نظمي رو كشف كنه، مي تونه لذت بيشتري به همراه داشته باشه يا اينكه همه چيز منظم و قابل پيش بيني باشه، درست مثل وقتي كه داريم يك پازل رو حل مي كنيم؟ چرا امروز اين سوال برام پيش اومد؟ شايد چون ديشب قطعه گمشده اي رو پيدا كردم كه اگر سرجاش بذارم مشكل خيلي ها حل بشه. قطعه گمشده تراش خورده شفافي كه من با دقت زمان صرفش كردم و فهميدم كه حدسم درست بوده. ادم ها موجودات عجيبي هستند، هرچه ساده تر و صاف تر باشند، زود تر حوصله ادم هاي ديگه رو سر مي برند، و هرچه پيچيده تر باشند، بيشتر مي شه ازشون چيز ياد گرفت. اين ميان ارتباط مثل يه طناب بند بازي مي مونه. به قول هاينريش بل يه دلقك مست زودتر از يه شيرواني ساز مست سقوط مي كنه. توي اين رابطه درست نمي دونم من دلقك بودم ي شيرواني ساز. در مست بونش اما هيچ شكي ندارم و هيچ پشيمان نيستم، من ياد گرفتم كه اگر بخوام ارتباطي برقرار كنم، ضمن اينكه بايد سعي كنم در انتقال تجربه هم اصلاً خساستي به خرج ندم و همراه و گوش شنواي خوبي باشم، نهايتاً اين منم كه تصميم مي گيرم كه چطور به نيازهاي ديگران از خودم پاسخ بدم، شايد ديگران هم همينطور باشند، اما من مهمترم، پس گور پدر بقيه.

امروز خيلي خوشحالم

توي يكسال گذشته امروز اولين صبحي هست كه وقت از خواب بيدار شدم حس كردم هوا چقدر باب ميل من شده. يه پيشنهاد كار خوب كه دارم، قبول شدن توي امتحاني كه در پيش هست هم اونو تكميل مي كنه. ب


سال گذشته تجربه خوبي داشتم، راضي ام. لذت بخش بود. امسال هم دارم خوب شروع مي كنم، مي خوام يادداشت هاي سال 80 و 81 امو مرتب كنم. نكاتي توي اون يادداشت ها هست كه مي دونم بهم انگيزه خوبي ميده، براي موفق شدن، من اصلاً براي موفق شدن به دنيا اومدم.